عادل جان را دست کم نگیرید!

"وبلاگ خبری صدرا" : بازی دیشب ایران و مکزیک در جام جهانی فوتبال در کنار باخت سنگینی که به ما متحمل کرد دارای حاشیه های جالبی هم بود. گزارش عادل فردوسی پور گزارشگر توانای فوتبال اما برای خودش نکاتی داشت که حتما مرور آن برای شما هم جالب است.

* در مورد تورادو گفت: «بازیکن خشنی است. بچه ها می تونن روش کار کنن تا زمینه اخراجش فراهم بشه»
* درباره مارکز مدافع مکزیکی گفت: «بازیکن پر فراز و نشیبی نشون داده که امیدوارم از اون روزهای بد این بازیکن باشه»
* در مورد لاولپه مربی آرژانتینی مکزیک گفت: «مردم مکزیک اصلا او را دوست ندارن و میگن از لحاظ فنی خوبه اما اخلاق نه»
* در مورد روبرتو روزتی (داور ) گفت: «اگه اون رسوایی مالی میان داورها پیش نمی آمد، الان اینجا نبود»
* درباره عمر براوو گفت: «براوو از اون فوتبالیست نبوده. اصلا یه بوکسور آماتور بوده»
* درمورد یحیی پس از گل او به مکزیک گفت: «همان طور که بعضی وقتها خونسردی این بازیکن روی اعصاب آدم تاثیر میزاره  اما اینجا خونسردیش کارساز شد»
* وقتی یحیی مهاجم حریف را در داخل هجده قدم زد گفت: «اصلا خطایی نبوده که این مهاجم اینطور خودش رو روی زمین انداخت» اما پس از دیدن صحنه آهسته گفت: «حداقل ما می تونیم این طور بگیم!»
* وقتی نصرتی توپ رو از بالای دروازه به اوت زد هم گفت: «نزدیک بود توپ از ورزشگاه فرانکی خارج بشه»
*  در موقع زمین خوردن آندو تیموریان گفت: «آندو خودش رو به موقع انداخت زمین»
* در جایی دیگر دوباره مساله خونسردی یحیی رو مطرح کرد و با خنده گفت: «یه جوری عجیب و غریب خونسرده یحیی»
* وقتی برانکو داشت تعویض هاش رو می کرد گفت: «باور کنید اتفاقی نمی افته اگه دایی و هاشمیان تعویض بشن»

اما عادل فردوسی پور این مجری فوق العاده تلویزیون آنقدر تاثیر گذار شده که اگر  یک چیزی به عمد یا به سهو از دهانش تراوش کند، تمام عالم را به یک باره با تغییر ادبیات متحیر کند. میگید نه حالا کوچه و خیابان را بپایید ببینید که مردم در مورد فوتبال و بازیکن ها چه نظری دارند. از من می شنوید عادل جان را دست کم نگیرید!
ghazi.tk

پیوند این خبر:
دعا برای بازنشسته شدن علی دایی

کشورهای اسلامی بر سر دو راهی

ghazi.tk"وبلاگ خبری صدرا" : پس از مرگ ابو مصعب الزرقاوی رهبر تروریست طالبان در اردن و عراق، بلافاصله محمود الزهار وزیر خارجه دولت فلسطین اظهار نظری عجیب کرده که هیچ کدام از رسانه های داخلی آن را درج نکردند. خبرگزاری فرانسه دیروز جمعه گزارش داد، محمود الزهار با تسلیت مرگ الزرقاوی گفته است:"او مجاهدی بود که همانند ما علیه آمریکایی ها می جنگید و در نهایت نیز به دست دشمنان اسلام به شهادت رسید و مجاهدین راه حقیقت را عزادار کرد."
این اظهار نظر شخصی الزهار بوده و یا موضع رسمی دولت حماس، تا کنون خبری از آن مخابره نشده اما جالب تر این که حامیان اصلی این جنبش، به ویژه سعودی ها از مخالفین القائده محسوب شده و در ظاهر و باطن حسابی این گروه رو آماج حملات خود قرار داده اند.
حالا چطور حماسی ها می خواهند پاسخ اونها رو بدن مشخص نیست.
گفتنی است،آذر ماه سال گذشته خالد مشعل برای جلب نظر مسئولین دولت احمدی نژاد و کمک به دولت نوپای حماس به ایران سفر کرده بود.  از سالیان گذشته، ایران هم  از مخالفین عقیدتی گروهک طالبان محسوب می شود. خبر دیگه اینه این آقا دیشب وارد تهران شد.
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

دادکان حریفان ایران را نمی شناسد

 "وبلاگ خبری صدرا" : اگر شنیدید که مسوولین فدراسیون فوتبال ایران حریفان ایران را نمی شناسد، زیاد تعجب نکنید. چون در دیدار اخیر رئیس جمهور از اردوی تیم ملی فوتبال ایران که روز شنبه گذشته انجام شد، دکتر دادکان و تیمسار نوآموز در پاسخ به سوال احمدی نژاد که پرسید: اگر تیم های آرژانتین و هلند از گروه خود بالا نیایند، احتمالا چه تیم هایی حریف ایران خواهند بود، نتوانستند پاسخ بگویند.

این صحنه باعث نیشخند تعدادی از بازیکنان تیم ملی فوتبال و در ادامه دلخوری دادکان از بازیکنان را به همراه داشت. احمدی نژاد پس از آن گفت: "وقتی حریفان خود را نشناسیم چگونه می خواهیم برای تیم ملی برنامه ریزی کنیم."
البته دادکان از منتقدین رئیس جمهور به ویژه در مورد توصیه احمدی نژاد به فوتبال ایرانی بوده است و حتما سه هفته پیش در برنامه گفت و گوی ویژه شبکه ۲ نیشخند او را به اظهارنظر احمدی نژاد در این مورد دیدید. 

 ghazi.tk

ghazi.tk ghazi.tk ghazi.tk

محافظان هاشمی یک طلبه را  در قم کتک زدند!

 "وبلاگ خبری صدرا" :در مراسم سخنرانی رئیس مجمع تشخیص مصلحت نظام، محافظان وی یک طلبه را کتک زدند.

این مراسم که به مناسبت سالروز شهدای پانزده خرداد در قم انجام می شد، این طلبه قصد داشت تا از هاشمی رفسنجانی سوالی را بپرسد. در این هنگام محافظان رئیس مجمع تشخیص مصلحت نظام با حمله به این طلبه، وی را با زور از میان مردم به نقطه ای نامعلوم انتقال دادند. در این هنگام مردمی که شاهد این صحنه دردناک بودند با محافظان فوق درگیر شده و خواستار آزادی این جوان شدند. این صحنه حسابی آشوب به پا کرد و افراد زیادی را وارد درگیری کرد.
خانواده این جوان طلبه  با اظهار نگرانی، خواستار پی گیری و اطلاع از محل بازداشت وی شده اند. 
این طلبه خواستار اعلام صریح نظر گذشته هاشمی درباره شورایی شدن رهبری و نیز  اعلان عمومی میزان دارایی وی شده بود.

ghazi.tkghazi.tk

استادها، روزنامه نگاري نمي كنند!

نگاهي به آموزش روزنامه نگاري در گفتگو با مدير مركز مطالعات و توسعه رسانه ها
دانش آموختگان روزنامه نگاري در سده نخست عمر مطبوعات در ايران انگشت شمار بودند. اولين ايراني دوره كوتاه مدت آموزش روزنامه نگاري را در انگلستان گذراند و پس از او نيز شمار اندكي از فرنگ رفتگان، دانش روزنامه نگاري را فرا گرفتند. 
منبع: روزنامه قدس
ادامه نوشته

«هميشه بهار» اين بار هم گل كاشت!

"وبلاگ خبری صدرا" :هفته گذشته در مسير خط نبوت ـ انقلاب، همزمان با ورود اتوبوس شركت واحد به ايستگاه آينه بغل اتوبوس هم به داخل آن پرتاب شد!
اين اتفاق بر اثر سهل انگاري راننده شركت واحد رخ داد ولي خطر از بيخ گوش مسافران گذشت. به گفته خودم! اتوبوس كه با سرعت زياد در مسير ويژه خيابان دماوند در حال حركت بود، به علت نبود ديد كافي ناشي از تابش خورشيد به سايه بان ايستگاه وحيديه برخورد كرد و آينه كنار از پنجره وارد اتوبوس شده و دو نفر را زخمي كرد ولي آسيب جدي به كسي وارد نشد.
اين مساله اما به اينجا ختم نشد. چرا كه راننده در اقدامي عجيب در حالي كه درهاي اتوبوس را بسته نگه داشته بود با لحن خاصي از مسافران خواست تا زمان بازگشت وي  از خريد (آينه) در اتوبوس منتظر بمانند!
در اين حال، تابش آزاردهنده آفتاب و رفتار آزاردهنده راننده چنان به هم آميخته شدكه مسافران با کلمات پی در پی آبدار به استقبال راننده رفتند و به گرو کشی یقه مشغول شدند.
اگرچه این قضیه با دخالت دیگر مسافران به خیر گذشت ولی آن ها با يادداشت شماره اتوبوس مورد نظر و اطلاع آن به حراست شركت واحد، خواستار رسيدگي و پيگيري اين موضوع شدند. شايان ذكر است «محمد همیشه بهار» راننده پايانه شماره سوم شركت واحد اتوبوسراني پيش از اين نيز چندين بار به دليل بدرفتاري با مسافران و عدم رعايت قوانين با اخطار مواجه شده و خط سرويس  وي تغيير كرده بود تا اينكه به محله ما رسيد.
امیدوارم محله نارمک تبعیدگاه نباشد والا باید گفت: "یستردی"!

روزنامه ای که باید تسویه می  شد!

"وبلاگ خبری صدرا" :پس از روی کار آمدن دولت جدید و بعد از تغییر و تحولات در موسسات دولتی، تغییرات چندانی در خبرگزاری جهموری اسلامی و موسسه ایران به وجود نیامد و تنها تغییر آن آمدن خادم المله به راس خبرگزاری ایرنا بود.
اما تغییر اساسی که مد نظر اصولگرایان بود، آمدن نیروهای ارزشی جناح اصولگرا و پاکسازی نیروهای دورنی این دو موسسه بود. از طرفی خادم المله با مخالفت با بیژن مقدم، اسلامی فر را مجددا به سمت مدیر مسوول ایران برگزید تا اختلاف خود را با اصولگرایان بیشتر کند.
اتفاق اخیر در انتشار کاریکاتور مانا نیستانی در ایران جمعه با عنوان "چه کنیم که سوسک ها سوسکمان نکنند"، بهانه را به اصولگرایان داد که پاکسازی خود را در این روزنامه به اجرا گذارند و زهر خود را به نیروهای اصلاح طلبان نشان دهند و پس از جایگزین کردن نیروهای خود، مجددا روزنامه را منتشر کنند.
...همین! 
                                                               ***
حالا اصل مطلب:
بعضى ها معتقدن كه آدم نبايد از همون اول بره سراغ خشونت ورزى، چون كه حيفه، مزه اش مى ره. پس اول بايد سعى كنيم خيلى متمدنانه بشينيم سر يه ميز و با سوسك ها گفت وگو كنيم. اما مشكل اينجاست كه سوسك، زبون آدم حاليش نمى شه. دستور زبان سوسكى هم آنقدر سخته (هنوز هيچ كى درست نفهميده كدوم فعل هاشون ing مى گيره) كه هشتاد درصد خود سوسك هام بلد نيستن و ترجيح مى دن به زبون هاى ديگه حرف بزنن. وقتى سوسكا زبون خودشونو نمى فهمن، شما چه جورى مى خواين بفهمين؟! واسه همين مذاكره به بن بست مى رسه و روش هاى شيرين خشونت آميز لازم مى شه!

تصویر را خیلی ریز ببینید:
 

ghazi.tk


یک داستان واقعی: طعم تلخ "سالاد فصل"

"وبلاگ خبری صدرا" :این داستان، وضعیت واقعی دختری را روایت می کند که از نعمت شنیدن و حرف زدن بی بهره است. لادن همان دختر خدمتکار منزل محمد رضا شریف نیا در فیلم " سالاد فصل" فریدون جیرانی است که اینک در حاشیه بزرگراه رسالت تهران مشغول فروش مجلات کهنه و قدیمی است. با هم می خوانیم:

آقاي تهيه كننده دربه در دنبال بازيگر است. او براي نقش دخترك خدمتكار كه نقشي فرعي است، دنبال بازيگر غيرحرفه اي است.
پس از چند گزينه، لادن، دخترك ناشنوا، اما باهوش را مي يابد. شوق بازيگري در سيماي او موج مي زند. نگاهش پر از اميد و آرزوست. در اين فكر است كه با مشهور شدن، مي تواند به كسب و كار مناسبي برسد و آن وقت، ديگر مادرش از درد و مريضي گلايه نخواهد كرد، اجاره خانه عقب نخواهد افتاد و... تا دخترك به خودش مي آيد، فيلمبرداري هم پايان يافته است. اصلاً متوجه نمي شود كه چه وقت جلو دوربين رفته!
كارگردان با لبخندي، از بازي كوتاه او، ابراز رضايت مي كند. تهيه كننده بلافاصله از او امضا مي گيرد كه حق و حقوقي از اين فيلم طلبكار نيست، تا برايش دردسرساز نشود.
فيلم اكران مي شود و به فروش خوبي هم مي رسد. او احساس مي كند كه ديگر همه او را مي شناسند و تهيه كنندگان در صف پيشنهاد دهندگان به او نشسته اند!
                                                            ***
دخترك جوان كنار چند روزنامه و مجله تاريخ گذشته نشسته است. سروش ۵۰ تومان، جدول ۱۰۰ تومان و...
رهگذران با ترديد به او و بساط رنگ و رورفته اش نگاه مي كنند. از روي كنجكاوي مي ايستند و تيتر مجلات «N» سال پيش را مي خوانند!
چهره اش بشاش و دوستداشتني است. سعي در جلب مشتري دارد ولي اين مجلات به درد چه كسي مي خورد؟!
اين دخترك اما دخترك خدمتكار «سالاد فصل» نيست. او اينك در حال نقش آفريني در مستند واقعي جامعه امروز ماست.
نقش او، اين بار بسيار حساس و اساسي است.
فيلمي با هزاران فرد عادي به عنوان بازيگر. اين بار، ديگر بازيگران نمي فهمند چه وقت جلو دوربين رفته  اند. «لادن» اين دختر بيست و يك ساله ناشنوا بچه طلاق است و با مادر بيمارش در تنگدستي زندگي مي كند.
او مجبور است هر روز از صبح خروسخوان، بار و بنديل كم حجمش را روي دوش گذاشته و در كنار يكي از شاهراه هاي حياتي كلانشهر بي در و پيكرمان، بساط كرده و تا شامگاه، مقابل ديدگان مردم قرار بگيرد. نگاهش، پتكي است بر پيشاني غافلان. با زبان بي زباني، از درددل مردم بينوا سخن مي گويد. 
                                                             ***
عصر يك روز آفتابي يك خبرنگار مزاحم سر مي رسد و بي خبر از همه جا سعي در پيگيري اين موضوع دارد.
دخترك تكه كاغذي از كيفش بيرون مي كشد و با اشاره مي فهماند كه ناشنواست و اگر سؤالي دارد، روي كاغذ بنويسد. مزاحم، مي نويسد كه خبرنگار است و براي مصاحبه آمده، بعد كارتش را مقابل او مي گيرد.
پاسخ دخترك منفي است. اما خبرنگار به هر زحمتي او را به حرف مي كشاند. حرف هايي از جنس كاغذ و كلمه!
پنج سالي مي شود كه براي يافتن شغل، در انتظار پاسخ سازمان بهزيستي است. هر بار آنها اورا به شكلي رانده اند. در بهزيستي سراغ هر كسي رفته است از آبدارچي و منشي گرفته تا مدير مركز. شگفت انگيز آنكه خم به ابرو هم نمي آورد و همچنان مصمم به كارش ادامه مي دهد.
او اگر چه ناشنواست ولي چشم هاي معصومش همانند دوربيني همه چیز را ضبط مي كند.
نوبت مرور اين فيلم در ذهنش رسيده است. فلاش بك مي زند به حركات و برخوردهاي مردم. بساط را روي سكوي در منزلي پهن مي كند. پيرزن صاحبخانه كه بيرون مي آيد، جنجال هم به پا مي شود. بساط را كمي آنسو تر در پياده رو باريك كنار بزرگراه رسالت پهن مي كند.
دكمه حركت تند فيلمش را مي زند و جلوتر مي رود. رفت و آمد صدها رهگذر از كنارش را با آن نگاه هاي حيران و سؤال برانگيز دوباره بازبيني مي كند.
پسري را مي بيند كه فقط به قصد آزار از او تقاضاي تخفيف زياد مي كند و دست آخر هم بدون اينكه خريد كند با نيشخندي مي گذرد.
خانم نجفي فروشنده، تنها كسي است كه روزي چند بار به او سر مي زند و جوياي احوال او مي شود. هستند كساني كه به قصد كمك مجلات بي رنگ او را به قيمت مي خرند و كمي آنسو تر در سطل زباله را باز می کنند!
در اين ميان «لادن» نه با كسي همكلام مي شود و نه حرفي مي شنود. تقدير آن است كه تنها نظاره گر برخوردهاي مختلفي باشد كه از يكايك مردم سر مي زند. حتماً مردم براي واكنش هاي عجيب و غريب خود دليل قانع كننده اي در آستين دارند! خدا عالم است...

وبلاگ نویسی که روزنامه نگار شد!

وبلاگ خبری صدرا : دکتر مهدی محسنیان راد مدرس روزنامه نگاری در جشنواره مطبوعات شهری گفته بود: کار روزنامه نگاری در ایران به جایی رسیده است که ابطحی با یک وب سایت، روزنامه نگار می شود.
ابطحی رو در نمایشگاه مطبوعات دیدم، گفت: من اصلا روزنامه نگار نیستم. من یک وبلاگ نویسم که وبلاگ من رو مطرح کرد!
اما وقتی از دکتر محسنیان راد در این باره پرسیدم، گفت: کتاب "ایران در چهار کهکشان جهانی" را بخوان، به این مساله پی می بری!


ghazi.tk

چند تصویر از ایران

ghazi.tk

ادامه نوشته