مصائب فقیه!

" وبلاگ خبری صدرا "ghazi.tk  : به سال ۱۳۵۰ هجری خورشیدی در قریه طوس کودکی متولد شد که نامش را ابوالحسن نامیدند.
ابوالحسن از عنفوان کودکی عشق و علاقه خاصی به همه چیز نشان می داد به طوری که خود را به عنوان نابغه در دهان ها انداخت. تمایل او به پزشکان زمان خود  و مراجعات پی در پی به آن ها برای گرفتن گواهی بیماری، همگان را به ابن فکر فرو برد که او می تواند پزشکی حاذق شود و خدمات بسیاری به بیماران نیازمند آن دیار کند. فلذا نزدیکان از همان ابتدا او را دکتر ابوالحسن نامیدند و به همان نام نیز تا سال ها بزیست. در حقیقت او مدت ها با این نام زندگی کرد و بهزیست!

قبولی د رکنکور، ابوالحسن را در سنه ۱۳۷۲ راهی دانشگاه علوم طب طهران کرد. دانشگاهی که تا آن زمان هیچ نابغه ای در آن دخول نکرده بود و اکنون هم.
سنه ۸۰ اما دکتر ابوالحسن را نفس نفس زنان دیدند که از درب نیمه گشاده دانشگاه به بیرون می آید تا شاید ای در کفش بزرگانی همچون شیخ الرییس کند و به نان و نوایی برسد ولی هیچ گاه چنین نشد.

عده ای به قصد گمراهی، او را قبل از آن که عرق بدنش خشک شود، بلادرنگ در نشریان به کار گماردند تا از هنر ژورنالیستی او بهره ببرند و فکرش را از خلاقیت های علم پزشکی دور سازند.
ماجرا بدین جا ختم نشد زیرا در عصر یک روز تاریک و بی روح، دکتر ابوالحسن را چنان به حالت اعتذار به پزشکی قانونی بردند که نه خود و نه نزدیکان تا ماه ها متوجه این انتقال نشدند!
بدن دکتر ابوالحسن تا مدت ها نه در سردخانه بلکه در طبقه سوم پزشکی قانونی طهران نگهداری شد تا او به خود آمده و از جای پریده و فی الفور راهی ساختمان مجاور که بلدیه می نامیدندش شد.
در بلدیه دورانی را سرکرد و ۱۳۷ و ارتباطات را به هم جوش داد و سرو سامانی به آن داد.
تابستان ۸۴، اما فصل شکوفایی اعجوبه های ایران زمین بود. زیرا سونامی احمدی نژاد، دکتر ابوالحسن را از جنوب بهشت راند و به شمال جهنم کشاند و بهزیست نشین کرد.
از آن زمان بود که نام او آوازه عام و خاص شد  و جریده های گوناگون را بر آن داشت تا از جوانی و استعدادهای نهفته  ی جوانی  اش بنویسند.

دکتر ابوالحسن در اداره فخیمه بهزیستی دست به ابتکاراتی زد تا این خراب شده را درست شده کند. او "مهرورزی با اعمال شاقه" را در دستور کار قرار داد و با SMS به غارت اموال مردم پرداخت. اما این شبیخون او دوام نیافت و این بار رسانه در مقابلش صف آرایی کردند و ناجوانمردانه بر او تاختند.

این داستان ادامه دارد...

عادل جان را دست کم نگیرید!

"وبلاگ خبری صدرا" : بازی دیشب ایران و مکزیک در جام جهانی فوتبال در کنار باخت سنگینی که به ما متحمل کرد دارای حاشیه های جالبی هم بود. گزارش عادل فردوسی پور گزارشگر توانای فوتبال اما برای خودش نکاتی داشت که حتما مرور آن برای شما هم جالب است.

* در مورد تورادو گفت: «بازیکن خشنی است. بچه ها می تونن روش کار کنن تا زمینه اخراجش فراهم بشه»
* درباره مارکز مدافع مکزیکی گفت: «بازیکن پر فراز و نشیبی نشون داده که امیدوارم از اون روزهای بد این بازیکن باشه»
* در مورد لاولپه مربی آرژانتینی مکزیک گفت: «مردم مکزیک اصلا او را دوست ندارن و میگن از لحاظ فنی خوبه اما اخلاق نه»
* در مورد روبرتو روزتی (داور ) گفت: «اگه اون رسوایی مالی میان داورها پیش نمی آمد، الان اینجا نبود»
* درباره عمر براوو گفت: «براوو از اون فوتبالیست نبوده. اصلا یه بوکسور آماتور بوده»
* درمورد یحیی پس از گل او به مکزیک گفت: «همان طور که بعضی وقتها خونسردی این بازیکن روی اعصاب آدم تاثیر میزاره  اما اینجا خونسردیش کارساز شد»
* وقتی یحیی مهاجم حریف را در داخل هجده قدم زد گفت: «اصلا خطایی نبوده که این مهاجم اینطور خودش رو روی زمین انداخت» اما پس از دیدن صحنه آهسته گفت: «حداقل ما می تونیم این طور بگیم!»
* وقتی نصرتی توپ رو از بالای دروازه به اوت زد هم گفت: «نزدیک بود توپ از ورزشگاه فرانکی خارج بشه»
*  در موقع زمین خوردن آندو تیموریان گفت: «آندو خودش رو به موقع انداخت زمین»
* در جایی دیگر دوباره مساله خونسردی یحیی رو مطرح کرد و با خنده گفت: «یه جوری عجیب و غریب خونسرده یحیی»
* وقتی برانکو داشت تعویض هاش رو می کرد گفت: «باور کنید اتفاقی نمی افته اگه دایی و هاشمیان تعویض بشن»

اما عادل فردوسی پور این مجری فوق العاده تلویزیون آنقدر تاثیر گذار شده که اگر  یک چیزی به عمد یا به سهو از دهانش تراوش کند، تمام عالم را به یک باره با تغییر ادبیات متحیر کند. میگید نه حالا کوچه و خیابان را بپایید ببینید که مردم در مورد فوتبال و بازیکن ها چه نظری دارند. از من می شنوید عادل جان را دست کم نگیرید!
ghazi.tk

پیوند این خبر:
دعا برای بازنشسته شدن علی دایی