سرنوشت دو شخصيت زبانزد معاصر، نگارنده را عميقا به فكر واداشته است. يكي كاركشته سياست و داراي كاريزمايي كه هميشه از او در مقام عنصري شكست ناپذير و وزنه اصلي ترازوي سياست ياد مي‌شد. وزنه‌اي كه در طول سه ماهه اخير هر گاه در كفه ترازوي چپ يا راست قرار گرفته است كفه قدرت به نفع آن جريان سياسي بالا و پايين شده است. خيلي ها به مزاح در دهه هفتاد، هاشمي را فلاشر زن عرصه سياست مي‌خواندند. كسي كه راهنما به راست مي زند و به چپ مي پيچد و يا بالعكس.

شخصيت ديگري رسما سلطان ناميده مي شود و ابايي هم ندارد كه او را به اين لقب بخوانند و بلكه كيف هم مي‌كند و به اصرار مي‌گويد كه هنوز هم سلطان است.

 

پرده اول: انتخابات مجلس ششم

جدال چپ و راست چنان بالا گرفته است كه پا درمياني‌هاي ريش سفيدان براي ختم به خير كردن دعواها كار را به جايي نمي‌رساند. خيلي ها تا ديروز نان نمك هاشمي را مي‌خورند اينبار وجود او را به عنوان رقيب و به هم زننده بازي به نفع راست مي‌دانستند و راستي‌ها هم آمدن هاشمي را به عنوان ركن نظام براي بقاي خود و مهار مجلسيون افراطي آرزو مي‌كردند.

گرچه نگارنده در همان دوره براي اين كاپيتان عرصه سياست نوشت كه: هر دو جريان نفع خود را مي‌خواهند و به نظر من هواداران منصوب به باشگاه كارگزاران چنان كرده اند كه سلطان عرصه سياست مقبوليت كافي را ندارد. اما گوش شنوايي براي اين نصيحت نبود تا اينكه دعوا بر سر آقاسي يا به عبارت بهتر آقاي سي ام جدول مسابقه انتخابات تهران در گرفت و سلطان مغموم عرصه سياست انصراف را به ادامه بازي ترجيح داد.

 

پرده دوم: استاديوم آزادي داربي 83

صف آرايي سنتي، آبي ها و قرمزها و به تعبير ديگر جنگ ميان ژنرال و سلطان بر روي زمين چمن استاديوم آزادي شكل گرفت. سلطان كه اينك در اردوگاه قرمزها جايگاه ويژه اي پيدا كرده بازي برده را سه به دو واگذار مي‌كند و اين سر فصل ناكامي‌هايي است كه تا داربي 84 سلطان را تا آستانه يك بحران پيش مي برد.

 

پرده سوم: انتخابات نهم رياست جمهوري بهار 84

سلطان عرصه سياست كه زماني جانشيني فرمانده كل قوا را بر عهده داشت پس از جدال نفس‌گير با ديگر رقيبان به فينال رقابت رسيد. رقابت بين احمدي‌نژاد به عنوان رزمنده اي كه زماني در كسوت نيروهاي همين جانشين فرماندهي، سربازي مي كرد.

هاشمي گمان مي برد كه با همان شيوه سنتي و مشاوره‌هايي هدايت نشده در اين داربي سياسي برنده نهايي خواهد بود. اما حتي دوپينگ تبليغاتي هاشمي با فيلم‌هاي رسول صدر عاملي (سازنده ترانه ...) و كمال تبريزي كه حالا با ساخت مارمولك شهرت جهاني يافته بود نيز نتوانست او را پيروز ميدان كند.

هاشمي با تمام وجهه و فراگيري طرفداران سنتي و مدرن خود با نتيجه دو بر صفر بازي را واگذار كرد.

 

پرده چهارم: داربي 84 استاديوم آزادي

قرمزها نيم فصل بسيار بدي را پشت سر گذاشته‌اند اگر اين بار در برابر آبي‌ها بازي را واگذار كنند حتي تماشاگران قرمز نيز آنها را نخواهند بخشيد. اما دست قضا از سر سلطان قرمز پوش دست بردار نيست.

اين بار هم قرمز‌هاي سنتي در برابر آبي پوشان جوان بازي را واگذار كردند و سلطان در برابر چشمان حيرت زده هواداران خود جام باخت را نوشيد و حرمت و ابهتي كه سال‌ها خاك خوري را در پي داشت، شكسته شد و شعارها عليه پروين داده شد.

 

پرده آخر:

شايد باخت قرمزها به شموشك كه حالا بهمن فروتن رهبري اين تيم را با ارنجي جوان در مقابل آنها قرار داده بود بي شباهت به باخت هاشمي در در برابر احمدي‌نژاد نبود.

همانطور كه پروين مي‌گويد سر پرسپوليس را بريدند هاشمي هم مي گويد تقلب و اقدامات ناجوانمردانه و سازمان يافته گرچه پرتاب بطري و ناسزا گويي و شعر و شعار و شكستن شيشه اتوبوس ديگر به صورت سناريويي تكراري پاي ثابت فوتبال ما شده است و صحنه سياست نيز كم از اين بي اخلاقي ها به خود نديده اما باخت سلطان هاي فوتبال و سياست، ريشه در جاي ديگري دارد نه كجي زمين كه نگارنده از سر خيرخواهي دست به اين قلم برده و به اين قياس پرداخته است.

 

اين دو عرصه، حوزه جدال سنت و مدرنيته و نسل گذشته و نسل امروز بود و اين جدال تقابل اگر به تعامل تبديل مي شد امروز سلطان‌هاي ما اين چنين مغموم و حرمت شكتسه نبودند. اما گويا نسل اولي‌هاي هر دو حوزه نمي‌خواهند باور كنند كه زمانه عوض شده است و دوره سلطان‌ها گذشته است.

مي‌شد اين دوران گذار از نسل اول به دوم چه در حوزه سياست و چه در حوزه فوتبال با تدبيري صورت پذيرد كه نه سيخ بسوزد و نه كباب، اما شد آنچه نبايست مي‌شد.

اما فردا، فرداي سلطان‌هاي ديگري است كه اگر گذشته چراغ راه آينده آنها نباشد چنان زمين خواهند خورد كه پرده در يك پرده بيشتر خلاصه نشود.

چرا كه در فوتبال ايران يك پروين و در سياست هم همين يك هاشمي وجود دارد.

--------------------------------------------------------------------------------------------

منبع: نشریه صبح دوکوهه. شماره چهارم